به موجب يك سنت قديميدر انگليس، فرانسه، آلمان و نواحي اسلاوي زبان مراسميبه نام پُلمي برگزار ميشود كه مضمون اصلي آن تجديد حيات و زايش دوباره زندگي در بهار است.
مردم درختان را نه فقط به صرف درخت بودن، بلكه به اين دليل كه تجلي خداوند را ميتوان در درختان مشاهده كرد، ستايش ميكردند. در بسياري از اعتقادات جوامع انساني درختان به عنوان سمبل حيات و زندگاني جاويد و نيز محافظان مردگان در گورستانها كاشته ميشدند. بقاياي اين اعتقاد هنوز هم در ميان برخي جوامع ديده ميشود.
اعتقاد به درخت به عنوان نشانهاي از حيات جاويدان از تمدن سومريان به بعد رايج شد. در كيهانشناسي سومريان در مركز عالم تك درختي قرار داشت كه هم نگهدارنده عالم و هم منشا ساير درختان و ميوهها و حتي حيوانات بود. اين درخت در كهنترين تصويرش بنا به توصيفي كه از آن در اساطير اوليه شده، درخت كيهاني غول پيكري است كه رمز كيهان و آفرينش آن است.
ايرانيان و مسيحيان
نزد مسيحيان از درخت فرزانگي و در فرهنگ ايراني از درخت حيات سخن به ميان آمده و گفته شده بردرخت حيات، درختي است كه ريشههايش در زمين و شاخ و برگهايش در آسمان شكل ميگيرد، از اين رو نماد صعود از فرود به عزت و رشد آن نماد گذار از زمين و صعود به سوي ايزدان و آسمان است.
به همين مناسبت، ميتواند نماد باروري و زايش و نيز خرد و دانش هم باشد. در برخي جوامع نيز شكل ظاهري درخت (شاخههاي متصل به تنه، شبيه پيكره آدمي) سبب ميشد درختان، نماد انسان يا نماينده بسياري از صفات بشري به شمار آيند.
گياهان بويژه درختان در فرهنگ ايراني علاوه بر اين كه سمبل طراوت،آرامش و زيبايي هستند بازتاب رابطه خداوند و انسان و نمادي از كل جهان عيني، تركيب آسمان، زمين وآب، زندگي پويا، مظهر كل جهان هستي و سمبلي از رحمت روحاني و روشنايياند. از اين رو در فرهنگ ايراني باغ بهترين مكان براي پيوند با عالم والا تلقي ميشود، با اين باور كه در ميان طبيعت زميني و دنياي آرماني (روشني ازلي) واقع شده است.
در آفريقا و جنوب آسيا
در نزد مردم گربالي در دالماسي اين اعتقاد وجود دارد كه در ميان درختان بزرگ تنها بعضي درختان داراي روانند و اگر كسي آنها را بيفكند در جا خواهد مرد. در آفريقاي غربي درخت بسيار عظيمي به نام silk cotton است كه مورد احترام همه اقوام آن سرزمين از سنگال تا نيجر است و آنها را خانه ارواح يا خدا ميدانند.
بعضي ساكنان جزاير فيليپين گمان دارند ارواح در گذشتگانشان بر درختها زندگي ميكنند و آن هم بر بلندترين درختان كه شاخههاي خود را به هر سو گستردهاند.
در كتاب هنري ماسه از درختان نارون و شمشاد به عنوان درختان مقدس و همچنين از درختان سرو و زيتون به عنوان درختان بهشتي ياد شده است. از ديگر درختان مقدس ميتوان از خرما و انار و انجير نام برد. از درخت خرما به عنوان قديميترين منبع ارتزاق و اشتغال مردم نام برده شده كه كاشت آن در بينالنهرين مربوط به 300 سال پيش از ميلاد مسيح بوده است و هنوز هم براي مردم اين ناحيه درخت خرما درخت زندگي محسوب ميشود.
در تمام اديان باستاني رسم بر اين بود تا براي سپاسگزاري از نعمتهاي خدا محصول خود را كه انگور، انجير، انار و زيتون بود به معابد ببرند و پس از نيايش خداياني كه مظهر درخت و گياه بودهاند بين مردم تقسيم كنند. باقيمانده اين رسم هنوزهم بين كليميها و ارامنه وجود دارد و با تغييراتي از اعياد آنها به شمار ميآيد. مراسم تبرك انگور در قديم در تاكستانها انجام ميشد و پس از تبرك اين ميوه سهمي هم به پرندگان اختصاص مييافت.
يونانيان باستان بيشتر درختان را منسوب به خدايان ميدانستند و صداي به همخوردن برگهاي درخت بلوط را در معبد دودونا نشانه زئوس خداي خدايان در معبد تصور ميكردند. در ميان آنان برخي درختان آنچنان مقدس بودند كه گاه هدايايي از مردم عامي دريافت ميكردند.
همچنين آنها معتقد بودند وقتي خداوند ميخواهد به كسي محبت كند يا خود را به صورت درخت ظاهر ميكند يا او را به شكل درخت تغيير ميدهد. در باور برخي ايرانيان نيز چنين اعتقادي وجود داردكه بعضي درختان را مظهر انسانهاي نيكوكار ميدانندكه پس از مرگ به درخت تبديل شدهاند تا زندگي جاويد بيابند.
در ايران
در فرهنگ كهن ايراني هر آنچه داده خداست، پاك و دوست داشتني است و درختان به عنوان يكي از نمادهاي ظهور اراده خداوند يكتا بر روي زمين و به منزله يكي از بخششهاي خدايي از تقدس و ارزش ويژهاي برخوردار بودهاند. در باور ايرانيان درختان نشانهاي از زندگي، آفرينندگي و باروري به شمار ميآمدهاند و گاه هنگام خشكسالي به عنوان نماد پايداري در مقابل ديو بديمن قحطي از آنها ياد ميشده است.
همواره ارزش درخت در ايران چنان بوده كه اگر كسي تك درختي را ميشكسته مجبور بوده به جرم اين گناه مبلغي بپردازد يا چند درخت بكارد.
در متن كوتاهي به زبان پهلوي آمده است هرگاه كسي گياهي را بر خلاف قاعده درست آن بشكند يا حتي كوچكترين آسيبي برساند و اين آسيب را جبران نكند؛ هنگاميكه از اين جهان درگذرد، صورت معنوي همه گياهان به بلنداي بالاي مردي درپيش او ميايستد و او را به بهشت راه نميدهد.
اين اشارهاي است كوتاه و كلي به باورهاي ايرانيان كه از ديرباز نسبت به گياهان و طبيعت داشتهاند. همين مفهوم را ميتوان در نوشتههاي بسيار ديگري يافت كه هرگونه آسيب رساندن به طبيعت و گياهان و درختان را گناه به شمار آورده است.
ايرانيان باستان به فرشتهاي معتقد بودند به نام هورز كه صدمه زدن به گل و گياه موجب ناراحتي و خشم وي ميشد.
در آيين ميتراييسم درهنگام نيايش، غذا خوردن و نيز برپايي مراسم مختلف، دستههاي كوچك گياهان يا درختان مقدس را به نشانه بركت در دست ميگرفتند. هنوز هم زرتشتيان در مراسم و جشنهاي خود شاخههاي درختان مقدس را در دست ميگيرند.
از جمله مراسم مربوط به در گذشتگان كه به هنگام نيايش و طلب آمرزش براي متوفي، موبد شاخههاي درخت مورد، سرو، كاج و يا شمشاد در دست ميگيرد.
در يسنا بر اهميت سبز نگه داشتن جهان تأكيد شده است و بنا بر قانون «اشا» آدميان را ملزم دانسته تا جهان را سبز و آباد نگه دارند. در اوستا آسيب رساندن و قطع كردن درختان گناهي نابخشودني شمرده شده است كه پيشامدي ناگوار را براي شخص يا نزديكانش در پي خواهد داشت.
هنوز هم در باور بعضي ايرانيان قطع درختان سبز بويژه در فصل بهار و تابستان گناهي بسيار بزرگ و شوم تلقي ميشود، به همين دليل برخي قطع درخت را به فصل سرما موكول ميكنند.
ايرانيان حتي در برپايي جشنهاي آتش از جمله جشن سده از شاخههاي خشكيده درختان بويژه درختان مقدس استفاده ميكردند و چون باور داشتندكه نيروي باروري، حيات و بركت روح مقدس در آن درختان سرايت كرده است، خاكستر جشن را در كشتزارها ميپاشيدند تا سبب باروري و بركت محصول شود.
در فرهنگ ايراني زرتشتي، امشاسپند امر داد به عنوان فرشته جاودانگي و بيمرگي در عالم جسماني، نگهباني نباتات و روييدنيها را به عهده دارد. در يكي از نيايشهاي زرتشتيان آمده است:
ما امرتات امشاسپند را ميستاييم. ما مزارع و گلهها را ستايش ميكنيم. ما درخت گائوكرنا را كه محكمتر از همه درختان و آفريده اهورامزداست ميستاييم.
درخت گائوكرنا درخت اسطورهاي ايراني است.با اين اعتقاد كه حاوي تخم و بذر تمامي روييدنيها شناخته شده است. امرتات برمزارع وكشتزارها و گلهها حكومت ميكند. چون او سبب رويش نباتات و ميوه گياهان است و نگهداري از درخت كائوكرنا كه خود شاه گياهان است و ابديت و بقا ميبخشد، به عهده اوست.
درخت هوم در آموزههاي ديني موبدان ساساني با دانش و خرد مترادف است و معناي آن درخت مقدس است كه با مفهوم درخت زندگي و معرفت كه ميراث بينالنهرين براي ايرانيان بود تركيب شده و به درخت دانش كه ميوهاش خرد است تبديل شده است.
در بند (9 - 20 - 19 - 22 - 23) يسنا در معرفي اين گياه آمده است: اين گياه يا شيره آن دوركننده مرگ، ارزاني دهنده فرزند به زنان و شوهر به دوشيزگان است.
در اسلام
در اسلام پرستش هر گونه درخت، اصنام، توتم و هر نوع اعمال و پندارهاي خرافي منع شده است. دين اسلام دين علم وعقل براي شناخت حقيقت زندگي و پرهيز از جهالت و گمراهي و دوري از افكار رويايي ساحري و جادويي است.
در عين حال، اسلام به تمام پديدههاي مفيد و تمام آفريدههاي خداوند به چشم پديدهاي قابل تأمل، محترم و حتي آيه و وسيلهاي براي شناخت خداوند و نزديكي به حق تعالي مينگرد و با اين ديدگاه شگفتيهاي آفرينش، مخلوقات خداوند هستند و عناصر و پديدههاي طبيعي در اين دين رنگ و بوي روحاني و الهي به خود گرفتهاند.
خداوند در قرآن از بسياري از درختان ياد ميكند و آنها را نماد قدرت خداوندي و نشانهاي براي تدّبر و تنبه آدميان معرفي كرده است.
در فرهنگ اسلامي درخت نماد زندگي، معرفت و نعمت الهي است كه در قرآن نيز از آن ياد شده است.
در سوره انعام آمده است: اوست خدايي كه از آسمان باران فرو بارد تا هر نبات در آن برويانيم و سبزهها را از زمين برون آريم و در آن سبزهها دانههايي كه روي هم چيده شده پديد آريم و از نخل خوشههايي پيوسته به هم برانگيزيم و نيز بستانهايي از تاكها، زيتون و انار كه برخي مشابه و برخي نامشابههماند، خلق كنيم.
به ميوههايش آن گاه كه پديد ميآيند و آن گاه كه ميرسند بنگريد كه در آنها عبرتهاست براي آنان كه ايمان ميآورند. (انعام/99)
همچنين در سوره تين چنين آمده است: والتين والزيتون و طور سينين و هذا البلد الامين لقد خلقنا الانسان في احسن التقويم: سوگند به انجير و زيتون، سوگند به طور مبارك، سوگند به اين شهر امن كه ما آدميرا در نيكوتر اعتدالي بيافريديم. (تين:4 1)
درخت زيتون كه نامش در قرآن 6 مرتبه آمده است، لقب شجره مبارك را از خدا در كتاب مقدس قرآن كريم دريافت كرده است.
نيروي اصلي حيات
نخل: درخت نخل به عنوان يك منبع غذايي مهم در بينالنهرين و يكي از چند درخت مراسم باروري اين منطقه بوده است.
در مصر نماد افزايش محصولات و به طور كلي همراه پاپيروس علامتهاي اشرافي مصر عليا و سفلي را تشكيل ميداده است؛ همچنين درمصر درخت تقويم هم به شمار ميرفته است زيرا هرماه شاخهاي به آن اضافه ميشود. در نواحي جنوبي ايران براي نخل زندگي بين انسان و گياه قايلند. درخت خرما يا نخل كه حاصل مناطق گرمسيري است، هميشه مورد احترام مردم اين نواحي بوده است تا آن جا كه مانند انسان در شمارش آن از واحد نفر استفاده ميكنند.
سدر: مردم جنوب ايران درخت سدر يا كنار را به نام پير كنار ميخوانند. پير يك شخصيت مقدس است كه ريشه مانوي دارد و با كلمه پدر همريشه است.
در بوشهر درختان كناري به نامهاي پير خضر هنوز هم به همان شيوه عصر جادو پرستيده ميشوند و مردم به زيارت آنها رفته از آنان كمك ميطلبند.
در گذشته سدر را بر بدن ميماليدند به اين اعتقاد كه امراض را از ميان ميبرد. درخت سدر در كتابها به نامهاي كنار، سدر منبل داوود و سنجد خوانده شده است.
درخت گردو: بررسي برخي باورها نسبت به درختان از جمله درخت گردو بيانگر تلقي شخصيتپنداري نسبت به اين درخت بويژه نسبت به نوع كهنسال آن است؛ به عنوان مثال برخي معتقدند شبها نبايد زير درختان گردو عبور كرد يا اين كه زنان را نبايد تنها در شب براي آوردن آب به چشمههايي كه زير درخت گردو است، فرستاد و همچنين اين اعتقاد وجود دارد كه درخت گردو درختي سركش و مغرور است بنابراين براي بالا رفتن از آن بايد از افراد ماهر استفاده كرد و باور ديگر اين كه تمام وقايع و اتفاقات پيرامون درخت گردو در اندام و پيكره درخت ثبت ميشود و جالبترين انديشه راجع به آن، واسطه قرار دادن اين درخت در برخي امور از جمله امر ازدواج است. از درخت گردو به عنوان خرد مكتوم، باروري، طول عمر و مظهر پايداري به هنگام بداقبالي ياد شده است.
انگور: انگور در اساطير ايراني مظهري براي خون انسان كه نيروي اصلي حيات است، شمرده ميشد.
همچنين درخت انگور در اسطورهها نماد خرد است. يك شاخه درخت انگور نماد ايزدان، كشاورزي، باروري و مظهر زندگي و بيمرگي است. در مهرآوههاي آيين ميترايي، يكي از نقوش مورد استفاده خوشههاي انگور وانار است.
بيد: در نمادشناسي سنتي درخت بيد افسون شده و براي ايزد بانوي ماه مقدس است. بيدمجنون نماد و نشانه سوگواري، عشق بدون شادي و تدفين است. بيد افتادگي، قدرت در ضعف، بهار و طبيعت زنانه را نشان ميدهد. درخت سبزبيد نماد بيمرگي، جاودانگي، نيروي حيات، جواني و نيروي زاد و ولد به شمار ميآيد.
انار: در بعضي از نواحي آسياي باستان درخت انار گاهي با عنوان خداي جوان در حال مرگ به نام ريمون (rimmon) ناميده شده است؛ چنانچه تازيان نيز به انار، رمان ميگويند. در داستانهاي اساطيري ميوه انار سمبل زايش، ثروت، عشق و توليد نسل شناخته شده است.
صديقه رمضانخاني